علی صدیقی پاشاکی



 

خداوندا مرگ مالک را نزد تو بزرگ می شمارم. چرا که مرگ او از مصائیب روزگار است . خداوند مالک را رحمت کند که حقیقتا به عهد خود وفا کرد. 1

مالک مجاهدی بود که علی علیه السلام خودش را در آیینه او می دید. آنجا که فرمود: مالک برای من چنان بود که من برای پیامبر بودم. 2

ای مردم مصر؛ من شما را بر خودم ترجیح دادم که مالک را برای شما فرستادم. 3

مالک نه سستی به خرج داده و نه دچار لغزش می گردد. تندروی و کندروی ندارد.  4

و اینها سوگنامه علی بن ابی طالب علیه السلام است در رثای مردی که بازوی او بود و اینگونه بی تابش نموده بود.

 

در این ایام، شاید ناخواسته همه ما با خواندن این سطور و توصیفات یک نفر بیشتر به یادمان نمی آید. و آن هم کسی نیست جز سردار شهید حاج قاسم سلیمانی رضوان الله تعالی علیه

عزیزی که دوستان از فراقش می سوزند و می گریند، دشمنان هم خوشحال و اما مضطرب و دل نگرانند. و البته این وسط منافقینی هم هستند که یکی به نعل و یکی میخ می زنند که هر طرف باد وزید همان طرف را بگیرند. و از همین الان ناله دردناک عده ای شان بلند شده که مبادا از ترکش انتقام او آسیبی ببینند.

بگذریم.

حاج قاسم سلیمانی، یک تنه جور خیلی ها را می کشد. حتی بعد از شهادتش

 

خیلی وقت می شد که ندیده بودم مردم از ته دل و به خاطر محبت گریه کنند.

هر چه دیده بودم، گریه از فقر، و غصه از نداری، و اندوه بی پایان از مشکلات عدیده بود. و بیشتر عصبانیت از ندانم کاری و غفلت و بی تدبیری

اما اینک. فقط گریه از یک داغ بر دل مانده.

و یک چیز تسکین این همه ناله و بی قراری دلهاست؛ که تقاص خون شهید مظلوم را چه کسی، چگونه و چه وقت خواهد گرفت؟

از احساس نمی نویسم. تابلویی مقابل چشمانم در حال نقش بستن است که با معادلات دنیا نمی خواند، و تصویرگر آن زمینی نیست! نمی دانم دنیا را چه می شود؟! حال دلم که اصلا خوب نیست. او را فقط از قاب تلویزیون و تابلو عکسها و بیلبوردها می شناختم. اما دلم به اندازه یک دنیا تنگ اوست.

راستی سردار؛ پرواز خوبی داشتی؟

چه کرده ای سردار که توانستی ملتی را یکدل و همصدا کنی؟!  کجا را نشانه رفته ای که اینگونه جوش و خروش به راه انداخته ای؟! به کجا چنین شتابان و خرامان رفتی که صدای شیون و اندوه مصیبت تو گوش فلک را کر نموده است؟!!

آی سردار؛ اینگونه پرده بر انداخته ای یعنی چه؟!

 

ناگهان پرده برانداخته‌ای یعنی چه // مست از خانه برون تاخته‌ای یعنی چه

زلف در دست صبا گوش به فرمان رقیب // این چنین با همه درساخته‌ای یعنی چه

شاه خوبانی و منظور گدایان شده‌ای // قدر این مرتبه نشناخته‌ای یعنی چه

نه سر زلف خود اول تو به دستم دادی // بازم از پای درانداخته‌ای یعنی چه

سخنت رمز دهان گفت و کمر سر میان  // و از میان تیغ به ما آخته‌ای یعنی چه

هر کس از مهره مهر تو به نقشی مشغول // عاقبت با همه کج باخته‌ای یعنی چه

حافظا در دل تنگت چو فرود آمد یار // خانه از غیر نپرداخته‌ای یعنی چه

 

علی صدیقی پاشاکی 15 مهر ماه 1398

 


منابع:

1. نامه 38 نهج البلاغه

2. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید جلد پانزدهم ، منتهی الامال صفحه 295

3. نامه 38 نهج البلاغه

4. نامه 13 نهج البلاغه


انقلاب اسلامی نه فقط یک پدیده ی اجتماعی صرف در ایران، بلکه یک واقعه ایدئولوژیک فرابشری است. که یقینا ریشه های آن در تئوریهای مرسوم ی و اجتماعی روز، یافت نمی شود. که به شهادت بسیاری از متفکرین و متخصصین علوم ی و اجتماعی، وقوع چنین انقلابی را بر اساس داشته های نظام طاغوتی و حامیان قدرتمند خارجی اش، حتی محتمل هم نمی دانستند. چه رسد به پیروزی و دوام آن.

شاید برای ما که در درون کشور ایران زندگی می کنیم خیلی از مسائل مربوطه، ملموس نباشد. و چون ماهی ای که درون دریاست و به دنبال سرزمینی به نام دریا می گردد و درک و تصوری از دریا ندارد، دورنمایی از انقلاب نداشته باشیم؛ اما حقیقت آن است که نمای بیرونی آن متفاوت از آن چیزیست که ما می بینیم.

انقلاب اسلامی دوستان و دشمنان خاص خود را دارد. که هر کدام از منظری بر له یا علیه او می اندیشند و آن را تحلیل می کنند.

دوستان که جای خود دارد و در بسیاری مواقع از نظرات، توقعات، انتظارات و تحلیل های آنان از انقلاب گفته شده است. اما از نظر دشمنان، انقلاب اسلامی هیچ دستآورد مثبتی نداشته است. اینان تلاش می کنند که همواره در قیاس با پیش از انقلاب و یا در قیاس با دیگر کشورها ایران را عقب مانده، جهان سومی، ضعیف و خوار جلوه داده و تمام پیشرفتهای حاصله را نتیجه جبر گذر زمان بدانند.

دشمنان انقلاب همواره تلاش می کنند، فضای ی و اجتماعی ایران را متشنج، در خفقان و مخالف آزادی های ی و اجتماعی معرفی کنند. اقتصاد را وازده و ورشکسته، اخلاق را در اغماء و فرهنگ را منفعل و در یک کلام نظام را ناکارآمد نشان دهند. البته هر جا هم که با نظراتشان مخالف بود سعی می کنند با اقداماتی تخریبی چنین تصوری را مستند و واقعی جلوه نمایند.

اینکه تا چه حد منطقی، معقول و منصف می اندیشند و رفتار می کنند، خود عریضه ایست بس مفصل که باید در پیشگاه عدل و انصاف و دادگاه وجدان به قضاوت نشست. اما چند نکته قابل توجه است.

اول اینکه، قیاس انقلاب اسلامی با رژیم پهلوی خود جفایی بزرگ و توهینی آشکار به پیشگاه عقل و شعور بشریت است.

عده ای تلاش می کنند که برای دوره پهلوی، فضای باز ی و اجتماعی ترسیم کنند. که در پاسخ به این افراد با گفت: پهلوی فاسدتر و دیکتاتورتر از آن است که بتوان چنین انتظاری داشت. گویا ایشان دستگاه ساواک و سبک و روش آموزش دیده شده در اسرائیل و آمریکا برای شکنجه انقلابیون و یون را فراموش کرده و یا هرگز ندیده اند. هرچند که پر واضح است مقصود ایشان از فضای باز، منحصر در بی بندوباری اخلاقی و لاقیدی و برخی مردان و ن ولنگار دوره پهلوی می باشد. و الا جز این هیچ آزادی دیگری در حافظه تاریخ ثبت نشده است. و به فرموده رهبر بزرگوار انقلاب: چهره پهلوی قابل تطهیر نیست. (بیانات رهبر انقلاب در جمع دانشجویان 7 خرداد 1397)

دوم، اما در قیاس با دیگر کشورها باید گفت که این قیاس هم جفای به انقلاب است. چرا که سایر کشور های مورد قیاس ایشان، هرگز در موقعیت جمهوری اسلامی قرار نگرفته اند. چه از نظر جنگ تحمیلی وحشیانه و همه جانبه با کمک پیشرفته ترین ابزار های نظامی از ده ها کشور و ابرقدرت مترقی در امور نظامی، و چه از نظر تحریم های شدید و به قول خودشان فلج کننده اقتصادی، ی بین المللی حتی در زمینه دارو و مایحتاج ضروری، و از همه بالاتر تحریم های علمی و پژوهشی. به طوری که مقالات علمی اساتید ایرانی موافق انقلاب در مجلات آنان چاپ هم نمی شود.

سوم، جمهوری اسلامی ایدئولوژی خاص خود را دارد. از آنجایی که انقلاب اسلامی برخاسته از تفکر دینی و مذهبی ای است که می توان آن را اسلام شیعی خلاصه کرد، قطعا با شاخص های نظام استکبار جهانی مغایرت و تقابل دارد.

لذا جدال دو ایدئولوژی که هر یک به نوعی داعیه دار حقانیت و غلبه فکری بر دیگریست، غیر قابل اجتناب است. آنچه ما در برخی از کشورها از جمله ژاپن و آلمان و . که همواره مقاس با جمهوری اسلامی قرار می گیرند، می بینیم، خود یک واداگی ایدئولوژیک – ی – اجتماعی است. و اگر بگوئیم اکنون و در قرن بیست و یکم میلادی همچنان بسیاری از کشورهای مدعی رشد و پیشرفت، تحت استعمار فکری - فرهنگی و حتی ی هستند و تحت سایه شوم کاپیتولاسیون زندگی می کنند، بیراه نگفته ایم، بلکه واقعیت محض تلخی است. جریمه کشورها و شرکتهای مختلف غیر آمریکایی به بهانه تحریم ایران از سوی آمریکا، شاهد آشکار و خوبی بر این ادعاست.

چهارم، بخش عمده عقب ماندگی کشور عزیزمان از اهداف و شعارهای انقلاب، نه بخاطر ماهیت نظام، بلکه حاصل مدیریت غلط و اتفاقا لیبرالی برخی مدیران و ت مدارانیست که با اهداف انقلاب بیگانه بوده و در صدد ایجاد وابستگی مجدد کشور به غرب بوده اند. و نتیجه رویکرد لیبرالیستی به اقتصاد و تلاش و پیشرفت که منحصر در تکاثر و انباشت ثروت در دست سرمایه داران مدافع وابستگی صنعتی و فکری به غرب هستند، چیزی جز عقب ماندگی و ذلت ملت، و بالابردن هزینه های ایستادگی و مردانگی نیست.

با این همه دشمنی آشکار و پنهان اما، انقلاب در مسیر خود متوقف نشده و نخواهد شد. چنانکه رهبر حکیم انقلاب فرمودند: کشور در حال پیشرفت است و هیچ بن بست و مشکل برطرف نشدنی در حرکت رو به جلو ملت ایران وجود ندارد. (بیانات در دیدار نخبگان و پژوهشگران 8 مرداد 1391)

با این دورنما و هدف گذاری و انگیزه، می توان آینده را پربار و دلگرم کننده متصور بود. که ان شاءالله با توکل بر خداوند، می توان به آن دست یافت. و در این میان مردمانی استوار و غیور می توانند این میراث با ارزش را به آن قله برسانند. و باعث سربلندی اسلام و میهن در جهان باشند. که پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: اگر علم بر ستاره ثریا آویخته باشد، مردانی از فارس به آن دست خواهند یافت.

به امید آن روز.


9 دی رمزی برای بقا و اعتلا

این روزها همه از 9 دی می گویند. موافق و مخالف. هر کس به نحوی وصفش می گوید. گاهی به طعن و کنایه و گاهی به صراحت. و البته همه سعی در حق نمایی و تلقین سخن خود دارند. گویی که خود خالق آن هستند. و یا مخالفان چنان می تازند که نشان دهند در این وادی هنوز سرسپردگان غرب آمالی جز کرنش در برابر آن ندارند و ملت بابت 9 دی یک معذرت خواهی به آمریکا و فتنه گران بدهکارند.

و این وسط مردم هم که به حساب نمی آیند. اصلا مگر مردمی بودند که بصیرت داشته باشند!. جالب است که کسانی مدعی وراثت 9 دی هستند که در کمترین ضریب بهره بصیرتی قرار دارند. انگار نه انگار که مصیبت امروز مملکت حاصل بی تدبیری ها و بی بصیرتی های جنابان شان است.

منظورم جناح خاصی نیست. اصول گرا و اصلاح طلب به اندازه کافی باعث وارد شدن لطمه به نظام و مردم شده اند. مگر نه اینکه امام و مقتدای جامعه از بی تدبیری آنان به مردم پناه برد و با آنان در میان گذاشت و بصیرت همان مردم بود که فتنه را خاموش ساخت.


چه جای ادعاهای گزاف که این حماسه حاصل امامت مقتدر مظلومی ست که در نماز جمعه باران اشکش می بارد و به مولای خود استغاثه می برد، و در سویی دیگر یارانی عاشورایی که راز دل امام خویش را می دانند و پای استغاثه او می گریند و می مانند و می مانند و.

گوارایشان باد که سزاوار غبطه ملائکه هستند مردمانی که پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم در وصفشان فرمود: خدایا مرا به وصال برادرانم برسان. اصحاب گفتند: یا رسول الله آیا ما نبودیم که در بدر و احد و حنین با تو بودیم و کشته و جانباز دادیم؟!
و آن جناب معظم فرمودند: یاران من کسانی هستند که در آخر امان به من مومن هستند؛ و حال آنکه مرا ندیده اند و حجت خدا از ایشان غایب است، و تنها از روی نوشته های سیاه روی سپیدی ایمان آورده اند.

و یا فرمود: ای علی؛ بدان که شگفت آورترین مردمان در ایمان و بزرگترین آنان به لحاظ یقین، گروهی باشند در آخر امان که پیامبر را ندیده اند و حجت الهی نیز خود را از آنان پنهان داشته و تنها به سیاهی بر روی سپیدی ایمان آورده اند.

آری این است رمز بقا و اعتلا
و 9 دی بر تارک این انقلاب می درخشد.
گوارایتان باد.



 

حتما این چند روزه تصاویری از این دست را دیده اید. زیر عکس نوشته بودند:

"وقتی که مادر یمنی بخاطر خشک شدن شیرش، انگشت در دهان کودک گرسنه اش می گذارد "

خواستم بنویسم بدون شرح. اما دیدم بدون شرح که نمی توان شرح غم داد.

هر چند این تصویر خود روضه مجسم است. و کلی حرف در درون دارد.


چند روز پیش با فردی که ادعای انسانیت داشت سر صحبتی باز شد، که از بلایی که بر سر ملت یمن آمده بود خوشحال بود. چون جمهوری اسلامی به آنها کمک می کند. و چون در ایران فقیر داریم. پس مردم یمن حقشان است. نمی دانم چه ربطی داشت، اما برای من هم عجیب بود که اگر در ایران فقیر داریم، پس حق مردم یمن هم جنگ و خون و گرسنگیست!!!


نمی دانم چه به حال انسانیت برخی ها آمده که اینگونه متعفن شده اند. حال اینها خود را منتظر ظهور هم می دانند؛ بماند.


این روزها اربعین واژه آشنایی ست. از کوچک و بزرگ که بپرسی آن را می شناسد. نه انگار که تا چند سال پیش، کمتر کسی می دانست که پیاده روی اربعین یعنی چه؟


خیلی عقب نرویم. تا بیست سال قبل اگر به کسی می گفتی دو ملت ایران و عراق روزی در راهی واحد و مشترک قدم می گذارند و برای هم ار جان مایه می گذارند، نگاهی از ترحم و دلسوزی برویت می انداختند و به خاطر بلاهتت برایت تأسف می خوردند. که چه ساده لوح و پرت هستی! انسان که با دشمن خودش متحد نمی شود!! هر چند که امروزه نیز کسانی هستند که از روی عمد یا غیر عمد هنوز باور ندارند و البته کسانی هم هستند که منافقانه تلاش می کنند این واقعیت را یا انکار و یا تمسخر کنند که تا دیروز به خون هم تشنه بودید و امروز فدایی هم شده اید. خصوصا که در سالهای اخیر، بعد از پیدایش و زایش نطفه منحوس داعش و بروز جنبش مدافعان حرم که این تعجب، بیشتر هم شد.

همان رزمندگان قدیم و آموزش دیدگان جدید مکتب جبهه و دفاع مقدس در عراق و سوریه در کنار عراقی ها و سوری ها جنگیدند و در یک خاک و برای یک هدف به خون غلطیدند و شهید شدند.

بگذریم.

امروز اما، با تمام شیطنت های رسانه ای و جنجال های امنیتی، مردم فارغ از هر چیز دیگر فقط به یک چیز فکر می کنند. "حب الحسین یجمعنا" این کلید واژه وحدت امروزین ماست.

وقتی کشیش مسیحی و راهب بودایی و هندو به زیارت اربعینی حسین علیه السلام می آیند، حضور امت شیعه که تعجبی ندارد.

جاذبه حسینی هر قلب آماده و سالم و بی نفاقی را جلب می کند. و همه را در رودخانه اربعین می ریزد و در فرات عشق حسین علیه السلام، غسل زیارت می دهد. و این وحدت وجود حسینی ست که دلها را به یک مسیر می برد. و صراط مستقیمی ست که قرآن آن را یگانه راه هدایت می داند. و از راههای دیگر برحذر می دارد.

وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ ذَلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ 1

اربعین اتصال به دریای لطف و توبه الهی ست. اربعین همان بغض رازآلود نهفته در دل تاریخ است که اینگونه می شکند و می شکفد، و فریادش را بر جان خفته بشریت می زند. شاید انسانیت بشر امروز را بیدار کند. بشر امروزینی که در جهل مدرن و تکنولوژیک خود فرو رفته و اخلاق و انسانیت را به اسارتگاه خود آورده است.

اینک، این حسین است که از دل تاریخ فریاد می زند و انسان را به آزادگی و وارستگی فرا می خواند. بی رنگ و نژاد و جنس و ملیت.

اگر شوت و نژادپرستی و جهل بگذارد.

 


 

1. آیه 153 سوره انعام

  


 

کودکی بودم پر از غوغای خود /  کودکانه گرم بازی های خود

مثل دیگر کودکان در کند و کاو / دلنشین و دلفریب و کنجکاو

گر درون یا که برون از خانه ها / دیدمی شیئی که بود نا آشنا

میزدم فریاد مادر چیست این / هست آیا نیست آیا کیست این؟؟

مادر من نیز با لبخند خود / پاسخی میداد با لبخند خود

قاب عکسی دیدم اندر خانه ای / عکس مرد عاشق و فرزانه ای

با نگاه عکس قلبم تاب خورد / از نگاه مهربانش آب خورد

عکس مردی که تو گویی شیر بود / روی زانوهاش یک شمشیر بود

مدتی خیره نظر انداختم / گوئیا این مرد را نشناختم

باز از مادر همی کردم سئوال / کیست او با این همه فر و جلال؟

مادرم افکند تا بر او نظر / اشکهایش ریخت از مژگان تر

گفت این سرتا به پا نور جلیست / کودکم این عکس مولایم علیست

این ابرمرد تمام عالم است / افتخار دودمان عالم است

من به عشق او تو را پرورده ام / من به مهر او بزرگت کرده ام

گر که درماندی تو با صوت جلی / یا علی گو  یا علی گو  یا علی

 


 

پی نوشت:

1. شخصا تصاویر منسوب به اهل بیت علیهم السلام را قبول ندارم. فقط به خاطر فضای زیبای شعر شیفته اش شدم

2. فرزندان مان را به عشق اهل بیت بزرگ کنیم.

3. طبق روایت بزرگترین تربیت والدین نسبت به فرندان، ایجاد محبت پیامبر و اهل بیت علیهم السلام در آنان است.

حضرت خاتم الانبیاء فرمود: فرزندانتان را با سه چیز مأنوس کنید: 1- دوستی پیامبرتان. 2- عشق اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله. 3- قرائت قرآن» (کنز العمال، ج 16، ص 456(

 

 

 

 

 


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

جهادگران با بصیرت کانون فرهنگی جوانان بنی هاشم(ع) مشاوره کارایی مدیریت غذاهای ایرانی و خارجی فروش پوشاک زنانه بچگانه مردانه مانتو مجلسی عشق وینکس ۲ آموزشگاه زبان اینترنتی حکمت فروشگاه اینترنتی انلاین چاپگر شرکت میراث نفیس دستها