خداوندا مرگ مالک را نزد تو بزرگ می شمارم. چرا که مرگ او از مصائیب روزگار است . خداوند مالک را رحمت کند که حقیقتا به عهد خود وفا کرد. 1

مالک مجاهدی بود که علی علیه السلام خودش را در آیینه او می دید. آنجا که فرمود: مالک برای من چنان بود که من برای پیامبر بودم. 2

ای مردم مصر؛ من شما را بر خودم ترجیح دادم که مالک را برای شما فرستادم. 3

مالک نه سستی به خرج داده و نه دچار لغزش می گردد. تندروی و کندروی ندارد.  4

و اینها سوگنامه علی بن ابی طالب علیه السلام است در رثای مردی که بازوی او بود و اینگونه بی تابش نموده بود.

 

در این ایام، شاید ناخواسته همه ما با خواندن این سطور و توصیفات یک نفر بیشتر به یادمان نمی آید. و آن هم کسی نیست جز سردار شهید حاج قاسم سلیمانی رضوان الله تعالی علیه

عزیزی که دوستان از فراقش می سوزند و می گریند، دشمنان هم خوشحال و اما مضطرب و دل نگرانند. و البته این وسط منافقینی هم هستند که یکی به نعل و یکی میخ می زنند که هر طرف باد وزید همان طرف را بگیرند. و از همین الان ناله دردناک عده ای شان بلند شده که مبادا از ترکش انتقام او آسیبی ببینند.

بگذریم.

حاج قاسم سلیمانی، یک تنه جور خیلی ها را می کشد. حتی بعد از شهادتش

 

خیلی وقت می شد که ندیده بودم مردم از ته دل و به خاطر محبت گریه کنند.

هر چه دیده بودم، گریه از فقر، و غصه از نداری، و اندوه بی پایان از مشکلات عدیده بود. و بیشتر عصبانیت از ندانم کاری و غفلت و بی تدبیری

اما اینک. فقط گریه از یک داغ بر دل مانده.

و یک چیز تسکین این همه ناله و بی قراری دلهاست؛ که تقاص خون شهید مظلوم را چه کسی، چگونه و چه وقت خواهد گرفت؟

از احساس نمی نویسم. تابلویی مقابل چشمانم در حال نقش بستن است که با معادلات دنیا نمی خواند، و تصویرگر آن زمینی نیست! نمی دانم دنیا را چه می شود؟! حال دلم که اصلا خوب نیست. او را فقط از قاب تلویزیون و تابلو عکسها و بیلبوردها می شناختم. اما دلم به اندازه یک دنیا تنگ اوست.

راستی سردار؛ پرواز خوبی داشتی؟

چه کرده ای سردار که توانستی ملتی را یکدل و همصدا کنی؟!  کجا را نشانه رفته ای که اینگونه جوش و خروش به راه انداخته ای؟! به کجا چنین شتابان و خرامان رفتی که صدای شیون و اندوه مصیبت تو گوش فلک را کر نموده است؟!!

آی سردار؛ اینگونه پرده بر انداخته ای یعنی چه؟!

 

ناگهان پرده برانداخته‌ای یعنی چه // مست از خانه برون تاخته‌ای یعنی چه

زلف در دست صبا گوش به فرمان رقیب // این چنین با همه درساخته‌ای یعنی چه

شاه خوبانی و منظور گدایان شده‌ای // قدر این مرتبه نشناخته‌ای یعنی چه

نه سر زلف خود اول تو به دستم دادی // بازم از پای درانداخته‌ای یعنی چه

سخنت رمز دهان گفت و کمر سر میان  // و از میان تیغ به ما آخته‌ای یعنی چه

هر کس از مهره مهر تو به نقشی مشغول // عاقبت با همه کج باخته‌ای یعنی چه

حافظا در دل تنگت چو فرود آمد یار // خانه از غیر نپرداخته‌ای یعنی چه

 

علی صدیقی پاشاکی 15 مهر ماه 1398

 


منابع:

1. نامه 38 نهج البلاغه

2. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید جلد پانزدهم ، منتهی الامال صفحه 295

3. نامه 38 نهج البلاغه

4. نامه 13 نهج البلاغه

ناگهان پرده برانداخته‌ای یعنی چه؟!

انقلاب و قضاوت در پیشگاه عقل و انصاف

9 دی رمزی برای بقا و اعتلا

یعنی ,  ,مالک ,ای ,یک ,نمی ,یعنی چه ,نهج البلاغه ,مالک را ,پرده برانداخته‌ای ,برانداخته‌ای یعنی

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

موفقیت را تجربه نکنید مشاهده کنید اطلاعات عمومی پتروبن فروشگاه آنلاین ابزار شلوار دانلود آهنگ جدید ترجمه تخصصی متون سانگ هیتس تفریح سالم گروه فرهنگی هنری اچ پلاس